روبروم بود ..... بغض ، تو گلوم بود
اگه می گفتم تموم بود
.
.
رفت و رفتم
هیچی نگفتم
فقط از دلم شنفتم :
که خودش بود ، نیمه پنهون ......
.
.
فرصت گفتنی ها چه رفت آسون
.
.
خود من بود ..... من ̗ من بود
وصله جور ، دل و پاره تن بود
.
.
بشکنه دستم
ولی
ناخواسته گلدون شکستم
نتونستم بگمش : یه عمر ̗ که خالی و خسته م
زبون بند اومد و
بخت بد و ...... هرچی که بودش
دست بدست داد که ندونم و نتونم و نگم
سینه م به نفس نفس داد
همچی جور شد
که ناجور بشه
من هیچ جور نتونم
بگمش : لرزید دلم ......عاشق شدم ...... لال شد زبونم ......
بگمش : لرزید دلم ..... عاشق شدم
........ دیوونه و لال شد زبونم
نظرات شما عزیزان: